قاصدک ! هان چه خبر آوردی ؟ از کجا وز که خبر آوردی ؟ خوش خبر باشی ، امّا ، امّا گِرد بام و درِ من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه زیادی نه زدّ یا ردیاری ـ باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که بود چشم و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند قاصدک ! در دل من همه کورند و کرند دست بردار از این در وطن خویش غریب قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گویند که دروغی تو دروغ که فریبی تو فریب قاصدک ! هان ، ولی .... آخر .... ای وای ! راستی آیا رفتی با باد؟ با توام ، آی ! کجا رفتی ؟ آری ... ! راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟ مانده خاکستر ، گرمی ، جائی ؟ در اجاقی ، طمع شعله نمی بندم ، خردک شرری هست هنوز ؟ قاصدک ! ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند . "مهدی اخوان ثالث"
نویسنده : امین شفیع پور
تاریخ : پنج شنبه 90/8/5
موضوع : قاصدک...